English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5665 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
object lesson U درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
object lessons U درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
object method of teaching U شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
queued U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queue U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queues U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
sequential access U فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
queueing U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
Good grief! <idiom> U این کلمه برای نشان دادن تعجب (چه خوب چه بد)استفاده میشود
reverses U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversed U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversing U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverse U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
end U کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
insertion point U نشانگری که برای نشان دادن محل تایپ متن در یک نوشته استفاده میشود
ends U کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
ended U کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
key signature U گامهای کوتاه و بلندی که پس ازکلیدموسیقی برای نشان دادن نوع ک لیدنوشته میشود
suspends U دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
suspending U دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
suspend U دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
sector U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sectors U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
ebcdic U کد کامپیوتربرای نشان دادن یک الگوی خاص از هشت بیت باینری یک کد 8 بیتی که برای نمایش اطلاعات در کامپیوتر مدرن بکار برده میشود
to i. on particulars U به چیزهای جزئی اهمیت دادن
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
fields U کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
fielded U کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
field U کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
deal U قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
issue of law U نکتع موضوع بحث که درتطبیق قانون پیدا میشود
deals U قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
case law U رویهای که قاضی CL در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعدسابقه میشود
flag U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flags U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
quartus U نشان داده میشود
leitmotif U عبارت برجسته وملودی درموسیقی درام واگنر که چنددفعه تکرار میشود موضوع مهم تکراری
leitmotive U عبارت برجسته وملودی درموسیقی درام واگنر که چنددفعه تکرار میشود موضوع مهم تکراری
worded U موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
word U موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
example is better than precept U نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
televising U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televises U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televised U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televise U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
bracket U چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود
drag U روی صفحه نشان داده میشود
drags U روی صفحه نشان داده میشود
dragged U روی صفحه نشان داده میشود
lease U در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
leases U در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
greaten U درشت نشان دادن اهمیت دادن
on-screen U که روی صحفه نمایش نشان داده میشود و نه به صورت چاپی
on screen U که روی صحفه نمایش نشان داده میشود و نه به صورت چاپی
assembly U قرار دادن یک موضوع از بخشهای مختلف در کنار هم
bar graph U گرافی که مقادیر در آن به صورت میلههای افقی و عمودی نشان داده میشود
faceted code U یات یک موضوع را بیان میکند با انتساب دادن به هر یک یک مقدار
G. U استاندارد در چند رسانهای و مستقیم مخابرات برای موضوع سیگنال صوتی با پهنای باند a کیلوهرتز که روی کانال ای با فرفیت a کیلوبایت در ثانیه ارسال میشود
wings U نشان دارای دو بال که بهوانورد یا توپچی و دریانورد یا دیدبان کارازموده داده میشود
desktop U میله وضعیت که معمولاگ در امتداد دکمهای از صفحه ویندوز نشان داده میشود
flagging U قرار دادن یک نشانگر در یک موضوع تا بعداگ راحت پیدا شود
actions U پیامی که به کاربر نشان داده میشود که اعلام کند یک عمل یا یک ورودی نیاز است
isotheral line U خطی که بوسیله ان جاهایی که درجه گرمای متوسط انها 000 نشان داده میشود
action U پیامی که به کاربر نشان داده میشود که اعلام کند یک عمل یا یک ورودی نیاز است
display controlled U نمایش منطقه در روی صفحه رادار راداری که تصویر ان مستقیما نشان داده میشود
illustrate U شرح دادن نشان دادن
illustrates U شرح دادن نشان دادن
illustrating U شرح دادن نشان دادن
flag U 1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
flags U 1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
stealing from a protected palce U سرقت توام با هتک حرز دزدی توام با هتک حرز
pages U اندازه سرعت چاپگر نشان دهنده تعداد صفحات متن است که در هر دقیقه چاپ میشود
aiming symbol U ی که روی صفحه نشان داده میشود مربوط به محلی که قلم نوری قابل تشخیص است
paged U اندازه سرعت چاپگر نشان دهنده تعداد صفحات متن است که در هر دقیقه چاپ میشود
page U اندازه سرعت چاپگر نشان دهنده تعداد صفحات متن است که در هر دقیقه چاپ میشود
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread U این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
aiming field U نشانهای که روی صفحه نشان داده میشود مربوط به محلی که قلم نوری قابل تشخیص است
red herring U شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herrings U شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
that is not the proposition U موضوع چیز دیگر است موضوع این نیست
isoclinic line U خطی بر روی نقشه که بوسیله ان نقاطی که درانجاها تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است نشان داده میشود
dotting U در زبان برنامه نویسی dBASE دستور فوری که به صورت نقط ه روی صفحه نمایش نشان داده میشود
blind keyboard U صفحه کلیدی که خروجی آن نشان داده نمیشود ولی مستقیماگ روی نوار یا دیسک مغناطیسی ضبط میشود
dot U در زبان برنامه نویسی dBASE دستور فوری که به صورت نقط ه روی صفحه نمایش نشان داده میشود
greeked U نوع نوشتاری با نوک بسیار ریز برای نمایش دقیق که به صورت یک خط نشان داده میشود و نه حروف جدا
positive U که متن و گرافیک به رنگ سیاه ری زمینه سفید نشان داده میشود تا از صفحه چاپ شده تقلید کند
register U نشان دادن
demonstrated U نشان دادن
showŠetc U نشان دادن
registers U نشان دادن
visions U یا نشان دادن
exerting U نشان دادن
ante U نشان دادن
exerts U نشان دادن
vision U یا نشان دادن
registering U نشان دادن
exerted U نشان دادن
imbody U نشان دادن
adumbrate U نشان دادن
actuate U نشان دادن
demonstrate U نشان دادن
exert U نشان دادن
demonstrates U نشان دادن
show U نشان دادن
indicated U نشان دادن
point U نشان دادن
to show up U نشان دادن
introduce U نشان دادن
introducing U نشان دادن
introduces U نشان دادن
indicate U نشان دادن
runs U نشان دادن
demonstrating U نشان دادن
evincing U نشان دادن
evinces U نشان دادن
evinced U نشان دادن
to put forth U نشان دادن
evince U نشان دادن
introduced U نشان دادن
shows U نشان دادن
showed U نشان دادن
run U نشان دادن
indicates U نشان دادن
demurs U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demur U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
taskbar U میلهای که درپایین صفحه ویندوز اجرا میشود و دکمه + Start و پیش از سایر برنامه ها پنجرههای جاری را نشان میدهد
televising U با تلویزیون نشان دادن
prefigure U از پیش نشان دادن
prefigured U از پیش نشان دادن
squirm U ناراحتی نشان دادن
televises U با تلویزیون نشان دادن
hang back U بی میلی نشان دادن
prefiguring U از پیش نشان دادن
exemplifying U بانمونه نشان دادن
exemplify U بانمونه نشان دادن
prefigures U از پیش نشان دادن
exemplifies U بانمونه نشان دادن
exemplified U بانمونه نشان دادن
blaze U باتصویر نشان دادن
televise U با تلویزیون نشان دادن
televised U با تلویزیون نشان دادن
blazed U باتصویر نشان دادن
blazes U باتصویر نشان دادن
image U نشان دادن تصویر
responds U واکنش نشان دادن
responded U واکنش نشان دادن
respond U واکنش نشان دادن
showdowns U نمونه نشان دادن
showdown U نمونه نشان دادن
graphs U با نمودار نشان دادن
graph U با نمودار نشان دادن
marshal U به ترتیب نشان دادن
marshaled U به ترتیب نشان دادن
marshaling U به ترتیب نشان دادن
marshalled U به ترتیب نشان دادن
playoff U نشان دادن فیلم
reacts U واکنش نشان دادن
playoffs U نشان دادن فیلم
impassibly U بی نشان دادن عاطفه
to hang back U بیمیلی نشان دادن
adumbration U نشان دادن خلاصه
pretypify U قبلا نشان دادن
lout U نفهمی نشان دادن
louts U نفهمی نشان دادن
for crying out loud <idiom> U نشان دادن عصبانیت
cough up <idiom> U بی تمایلی نشان دادن
to play fast and loose U بی ثباتی نشان دادن
react U واکنش نشان دادن
reacted U واکنش نشان دادن
reacting U واکنش نشان دادن
marshals U به ترتیب نشان دادن
squirmed U ناراحتی نشان دادن
displayed U نشان دادن اطلاعات
rubricate U قرمز نشان دادن
forcing U خشونت نشان دادن
force U خشونت نشان دادن
displays U نشان دادن اطلاعات
emote U هیجان نشان دادن
foreshown U از پیش نشان دادن
To assert oneself . To display ones merit . U خودی را نشان دادن
emblems U با علایم نشان دادن
forces U خشونت نشان دادن
decorate U نشان یامدال دادن به
decorates U نشان یامدال دادن به
displaying U نشان دادن اطلاعات
decorating U نشان یامدال دادن به
squirms U ناراحتی نشان دادن
pragmatize U واقعی نشان دادن
by show of hands U با نشان دادن دست
display U نشان دادن اطلاعات
squirming U ناراحتی نشان دادن
keep at something U پشتکار نشان دادن
to be illustrative of U با عکس نشان دادن
measure U اندازه نشان دادن
rubricize U قرمز نشان دادن
emblem U با علایم نشان دادن
BNC connector U متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
virus U هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
viruses U هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
green phosphor U فسفری که برای پوشش صفحات تک رنگ بسیار استفاده میشود. که حروف سبز را روی پشت صفحه سیاه نشان میدهد
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1To be capable of quoting
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1ICR
1popsicle
1construed
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com